گزری بر کمک به نیازمندان

چه میشد اگر نبود دل بستگی ما ادم ها به هم

شاید با هم بودن را بر صفحه های فطرت مان نوشته اند که بی هم بودن تلخ است و تحمل نا پذیر

از من تا تو فاصله ای نیست

جز بر داشتن یک قدم به عشق

زمستان سرد و سوزان تنهایی را فقط به هم پیوستن دست های من و توست که گرم خواهد کرد .                                   زمین سرد است اما اتش مهر قلب های  مومن در سراسر گیتی نه تنها کلبه های خویش بلکه

کلبه همسایگان را نیز برقرار و برافروخته نگاه خواهند داشت

اری سیاره خاکی ما بر مدار وحدت دل های عاشق می گردد دل های زنده به عشق انسانیت

زمین ملک همه فرزندان ادم است و این ملک مشاع تنها با نوع دوستی خواهد پایید و با گذشت

انچه بهتر زیستن را در این سرزمین دور بر ایمان فراهم می آورد

این است که همگی مان زیر یک سایبان بنشینیم سایبان محبت و نیکی کلبه هایی سرد و خاموش با دست هایی ترک ترک و پینه بسته این کوچه های باریک روایت رنج های توست

وقتی که نمی دانی سفره خالی است را چگونه بر کودکانت بگلشایی به ریگزاران داغ دلت  می اندیشیم به تو که روح فسرده ات را به دندان گرفته ای  و شب های بی مهتابت را هیچ چراغی روشن نمی کند.

امده ام که دستان خاکی ات را در دست های مهربانی ام بگیرم تا روزهای سردت را خورشید امید چراغان کند.

ادمی بنده محبت است و هر چه نتواند سنگ خارای قلبش را بگشاید محبت خواهند توانست .

هر چه رنگ و لعاب دیگر همچون برگ های پاییز می ریزند ولی رنگ و بوی محبت هرگز کهنه نخواهند شد و حافظه جهان دست های نیکوکاررا از یاد نخواهد برد.

 

 

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

Want to join the discussion?
Feel free to contribute!

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *